Thursday, March 31, 2011

آقا ، رفیق ، یار

پیرهنی به تن کن آقا
پیرهنی مردانه ،با آستین های بالا زده
ا.و دوتا دکمه بالا را باز بگذار.

بعد می ماند که بنشینیم تا باران...

تا خیس شود و کم رنگ شود ، رنگ تنت .

بعد کاری نداریم .آدم منتظر باران چه کار می کند؟!

بنشینیم عاشقی کنیم .ترانه بخوانیم :

از این زندگی خالی

منو ببر به اون حالی

که تو اسممو پرسیدی... به روزی که منو دیدی

یادش به خیر بگوییم وتاب بخوریم توی خاطرات .با همین جین آبی و پیرهن راه راه و دکمه های بی خیال. که من را با خودش می برد

به پله های خاموشی

که با من روبرو می شی

یه جور زل بزن انگاری... نمیشه چشم برداری.

پله های کوتاه راه رو ، اولین بوسه ،برگهای ریخته بر سنگهای نمناک ،نگاه !و کشف رابطه عجیب بوی تو و عطر پاییز. بوی تو وخاک کوچه های شیب دار. ابر نفس هات و رطوبت هوا .نگات و اشعه سرد خورشید لای ابرها .چشمات و عشق بازی ابرهای سیاه و سفید. لبخند تو و خوب بودن همه چیز .همه چیز.

از این اشکی که می لرزه

منو ببر به اون لحظه

به اون ترانه شادی که تو یاد من افتادی .


...تو به خود مشغول باش تا جانی که هر نفس می رود و نمی آید بر لبم بیایید و دوستت دارمی بشود قد کوتاه ترین غزل ها و عاشقانه ها و طرح ها و هجاها و مصوت هام وهیچ شود پیش تو. بالا بلند !

بیا با همان جین آبی و پیرهن راه راه تا باور پذیر باشی آقا و با اسطوره های این سرزمین معشوقه های هزار و یک شب بر نخوری تا از قصه فرار کنم و شک نکنم به اینکه اینجایی .پیش من و سر به هوا و بی خیال
از این دوری طولانی ... از این دوری طولانی

منو ببر به دورانی....منو ببر به دورانی

که هر لحظه تو اونجایی زیر باروون تنهایی!

منو ببر به اون حالت همون حرفا همون ساعت

این آدم خیال باز یاد تمام عاشقی هاش همراهش می روند و می آیند و به لحظه هاش عمق داده اند، به آب خوردنش به خندیدنش  به قدم زدنش به ها کردنش به زمزمه هاش به سردش شدنش  این دنیای من است .تمام دنیای من .

به کاغذ توی مشتی که... به چشمای درشتی که ....

تو چشمام خیره می مونن به من چیزی بفهمونن

منو ببربه دنیام و... همون دستا که می خوام و ...

به اون شبا که خندونم که تقدیرو نمی دونم

* ماه بانو ایراد نگیر به بهانه گیریهام  ! برای من 13 روز ندیدن یک عمره ! دل نازک شدم بانو ، عاشقی دل نازکم کرده

Wednesday, March 16, 2011

چهارشنبه سوری


اینکه می‌گویم
می‌روی؟
یعنی
می‌شود نروی؟
یعنی
- حالا که می‌روی -
زود بر می‌گردی؟

* از لحاظ دیشب و این حرفا... !!!