Wednesday, February 13, 2008

خدای عزیز تو سگهای دنیا را ول کرده ای که مرا دنبال کنند ؟ اشتباه تو همین جا بود
توی راهی که من و سگ هایت می دویدیم دلیل برای رفاقتمان زیاد بود - آخرش می خواستیم به کجا برسیم ؟
به تو ؟جهنمت؟ یا آن بهشت کذایی که معلوم نمیکند کدام حزب باد هایی را می خواهد توی خودش جای دهد ؟
من چیز زیادی نمی خواستم از تو - من یک حوضچه می خواستم که مرا و تو را
هنگام آبتنی تویش ببینند و بگویند به این ها میگویند
خدا و بنده ی واقعی
من و این سگ های عزیزنان به هم قرض می دهیم
منت هم را میکشیم سر هم را میبریم تا تو را به سرانجامت نزدیک کنیم
بعد تو هم خیالت راحت می شود دست هایت را به هم می زنی
و خاک هایش را می تکانی و می گویی این یکی هم تمام شد
خب
دنیای بعدی کجاست ؟
---