Tuesday, October 30, 2007

تومور مغزی غیب نمی شود از توی عکس ها ، سرطان می کشد ، معجزه مال فیلم هاست ! هیچ شاهزاده ای از توی هیچ کتابی نمی پرد بیرون عاشق دختر فقیر شود ، هانس کریستین آندرسن مرده ست ! هیچ سر بی گناهی از پایه ی چوبه دار به خانه بر نمی گردد ، ضرب المثل ها زنگ زده اند ! گربه ها محض رضای خدا موش نمی گیرند ! دل به هر کجای خلوت این دنیا بستم یا زلزله شد یا تاتار قشون کشی کرد ، دل به هر کدام از شش میلیارد نفر که دادم با سر رفتم توی بن بست بهت ! ! دلم توپ شده ، از این راه راه های کبود و پلاستیکی ! قل می خورد هر کجا که شد ، بی حساب و کتاب ، همین جوری ولو ! من دلم می تپد ، تند ، عین دل گنجشکی که سنگ پسر بچه ای همین حالا از بیخ گوشش رد شده باشد ، بغلم کن ! هیچ دو نفری به هم نمی رسند مگر به هفت خان رستم و رسومات خیمه شب بازی ! خدا همه چیز را توی مستی آفرید الا گریه را ! یک کار درست کرده باشد همین است ، آن هم از ترس اینکه مبادا دل آدم ها از زور آرزو و درد بترکد و زود به زود مرجوعی شوند ور دل خودش !

Sunday, October 28, 2007






اگه تونستی از سنگ ریزه ها دوباره یه صخره بسازی از من هم می تونی دوباره یه آدم بسازی.

با تو ام دختر ! میشنوی؟


Friday, October 19, 2007

هر شب جواب می­شود از پشت در [سلام]
یک مشت نامه سمت خدایی بدون نام
یک مشت نا...د ِ حرف/بزن توی گوش من
[آهسته تر دوباره بگو از خودت برام]
شرجی­ تر از مشاجره­ی خرده شیشه­ها
شرجی­تر از تشنج ِ ترسوی انتقام
من را به قصد کشت کسی بوسه می­زند
هر شب میان خستگی خیس خواب هام
هر شب که از میان خودم غلت / می خورم
از این کمیک تلخ به ته مانده­ی درام
آن روزها که آمدنت دیر و زود داشت
زل می زدم به پوچی این کوچه­ها مدام
زل می ­زدم به صندلی لیز لحظه ها
به اشتهای کور خودم پشت میز شام
***
هی می­دود به سمت ِ/خدا می­دود هنوز
تا پله­های چندم این راه ناتمام ....

Sunday, October 14, 2007


















از کبودی گردنت شروع می کنم

بگذار
تخت تو را ، وسط جنگل رها کنم
با ملحفه های شطرنجیش
حرکت اول :
سینه ام صدای شیر میدهد
نعره بزن!
بچه آهوی تو اینجاست
که شکار شود
(شعر جدیدی شدم بخوانم؟)
حرکت دوم :
_ شعر _
از لبهام
بوسه های کوتاه
طولانی می شوی
مثل عادت ِ درد دارِ ماهیانه ام
تو؟!
تو از تمام ِ قرص ها
ماه تری،
بی اثر تر!
خودم را گول میزنم
این کبودی
ماه گرفتگی نیست
پاک می شود
حرکت سوم .
یک مهره کم !
گول _ زده شدم
خوردم
به اسب نری
که قرار نبود مادیانش را ببرد
که قرار نبود،
که قرار نیست،
که قرار...
احمقانه ترین افسار ِ این جنگل
در دستان ِ دختران ِ چاه های عمیق
بنویس
حرکت چهارم.
یقه ات را بالا می کشی
سرفه میکنم
رها می کنی
مرا
وسط جنگل
بانوی برهنه
ملحفه می شورد
در رودخانه ای که...
از آب ِ چاه!
چهار حرکت
تو راپایین میکشد
از این ماه!

Saturday, October 13, 2007



فکر کن یک روز

لا به لای مهره های پشت ِ تو

انگشت های من تلخی هایشان را

فرو

فروو

فرووو

.کنند

Tuesday, October 09, 2007



جسم من سیاست من!

پ.ن:هیچ . باید رفته باشی تا بفهمی

Tuesday, October 02, 2007


بسا بی گناهان هستند که بی جهت سر زنش می شوند.

امام علی ع