سیاه و سفید ...
کل زندگی من همینه !
من به لکه های سیاه عادت کردم ...عادت!
هوه...آخه من به سیاه ایمان دارم! اما لعنت به هرچی زرده ...
زیاد به اون بالا بالایه اعتقادی ندارم و همچنین تو!
من از خوردن یه فنجون قهوه در کنار تو لذت می برم ...اما من به تو اعتقادی ندارم ...
من از رقصیدن با تو لذت می برم ..اما به تو اعتقادی ندارم ...
من از خوابیدن در کنار تو لذت می برم ..اما من به تو اعتقادی ندارم!
من همیشه چشم های تو رو دوست داشتم ...اما هیچ وقت به تو ایمان نداشتم !
من هیج وقت به دنیای تو ایمان نداشتم!
کل زندگی من همینه !
من به لکه های سیاه عادت کردم ...عادت!
هوه...آخه من به سیاه ایمان دارم! اما لعنت به هرچی زرده ...
زیاد به اون بالا بالایه اعتقادی ندارم و همچنین تو!
من از خوردن یه فنجون قهوه در کنار تو لذت می برم ...اما من به تو اعتقادی ندارم ...
من از رقصیدن با تو لذت می برم ..اما به تو اعتقادی ندارم ...
من از خوابیدن در کنار تو لذت می برم ..اما من به تو اعتقادی ندارم!
من همیشه چشم های تو رو دوست داشتم ...اما هیچ وقت به تو ایمان نداشتم !
من هیج وقت به دنیای تو ایمان نداشتم!
No comments:
Post a Comment