Saturday, June 16, 2007






میان گیجی ودکا میان مرفینت
شروع می شوی از پانتومیم غمگینت

و پشت پرده تویی که همیشه می ترسی
همیشه پرت تری از حواس تمرینت

دیالوگی که نداری دوباره یادت رفت
شبیه تلخ ترین اتفاق ِ شیرینت

که پشت رل که نشستی و مشت می کوبی
و باز گریه شدی در میان ماشینت:

خدا بد است عزیزم ،خدا نمی فهمد
خدای ِ جیغ!خدای ِ....خدای بی دینت!
***
سقوط می کنی از سِن به صحنه ای تاریک
شروع می شوی از خواب های سنگینت↓

میان گیجی ودکا.....
میان مرفینت ↓

No comments: