Wednesday, March 03, 2010

دبستان تمام شد، خط هم کنار رفت. ديگر مشق نکرديم. و صرير قلم نشنيديم. دوات مرکب خشکيد. و قلم نی گرمی بازارش شکست. فضيلت خط لای کتاب‌ها ماند. چيزنويسی جای خوش‌نويسی را گرفت. جای قلم نی "قلم فرانسه" آمد. جانشين اين يک خودنويس شد. آن‌گاه بلايی نازل شد: اپيدمی خودکار دنيا را گرفت.
...
هجوم خودکار ساده نبود. يورش چنگيزی بود. خودکار به همه جا رفت. ميان انگشتان خرد و بزرگ جا گرفت. در کيف‌ها منزل کرد. روی ميزها حاضر شد. در جيب‌ها مقام گزيد. خودکار آمد، قلم و دوات از در رفت. خط از اعتبار افتاد. زنگ خط از برنامه قلم خورد.
...
خطاط امروز، خط‌نويس است. خوش‌نويس نيست. خوش‌نويس ديروز "مجذوب و اهل حال" بود. "فانی و درويش" بود. "از خود گذشته" بود. زمانه‌ی ما درويش ندارد.
...
به روزگار ما خطاطی سرگرمی است. بر پيشانی خط طراوت اکنون نيست. غبار خسته‌ی سنت است. با خط نه کتابی می‌کنند، نه کتابه‌ای. خط رمز عبادت ندارد، چون کتابت مونس طاعت نيست. خط نه از سر نيازی به هم می‌رسد، نه در پی دردی، نه از زيادت شوری.
و خط‌نويسانی ديديم که بيهودگی پيشه‌ی خود دريافتند. از سر تلخی عصمت خط دريدند: کاغذ را رها کردند و بر بوم نقاشی نوشتند. و نوشته را به قاب آراستند. و با خود به تماشاگاه همگان بردند. و اين چنين حيای هميشگی صنعت بر باد رفت. فحشاء خط آغاز شد.

اطاق آبی -- سهراب سپهری
******************
دلم برای نوشتن روی کاغذ تنگ شده ، برای دفترهای ممنوع ! دفترهای یک نفره ای که بعضی صفحه هاش با آدامس بهم چسبیده برای روز مبادا! چه همه دلم میخواد دوباره شروع کنم ...

No comments: