Sunday, November 04, 2007

بنام خداوندی که خوب است و خوبی ها را دوست می داردهمانا بر ما دانش آموزان عزیز واضح و مبرهن است که ادب بسیار خوب می باشد و ما نیز خیلی دلمان می خواهد که مانند بعضیها روزهایمان را عین آدمی بگذرانیم تا بتوانیم در انشای خویش نمره های خوبی بگیریم تا ننه مان بگوید که قربانمان می رود الهی، که این همه ناز می باشیم. به جان آقا جانمان ، دلمان می خواهد که صبح تا شب کارهای نیک بکنیم، از جمله پیرزنها را به آنور خیابان برسانیم.آقا جانمان میگوید دنیای ما مانند آخرت یزیدست. هرچند بر ما دانش آموزان عزیز واضح و مبرهن می باشد که یزید آدم بدی می باشد اما آقاجان ما آدم خوبی می باشد پس دروغ نمی گوید. حتی ننه ما سه بار فاصله انگشت شست و اشاره اش را گاز می گیرد وقتی آقاجانمان از این حرفها می زند و میگوید : مرد کفر نگو. آقا به جان ننه مان ما کفر نمی گوییم ، بی ادب هم نمی باشیم، دنیا هم خیلی خوب می باشد ، همه آدمی ها هم ناز می باشند، خدا هم مهربان می باشد ، اسب هم حیوان نجیبی می باشد و در قفس ما، کرکس که هیچی، لاشخور هم باشد، ما خوشمان می آید .اما به جان ننه مان ، به خدا ، به جان مرحوم پدربزرگمان، آقا اصلا به جد و آباد خود شما قسم که راست می گوییم،آخر: ما امروزمان را مثل سگ حسن دله گذراندیم!

2 comments:

Anonymous said...

با سلام و احترام متقابل.
دنیا انسان را تنها با لذایذ مشغول نمی کند، بالعکس حزن و اندوه و سختی و گرفتاری و ناخوشی را دستمایه ای قرار داده تا چشم سر را گرفتار خود کرده تا بدبن وسیله از چشم دل غافل بماند. تجربه های شخصی برای من بیشتر بر دومی تاکید دارد تا بر خوشی ها و لذت ها. دل سوخته ام دوست نادیده ام. دل سوخته. شاد باشید

Anonymous said...

وای که خیلی خدا بود. ببینم خودت نوشتی یا از جایی خوندی - قشنگ انگار تو واقعاً همونی بودی که اینو نوشته بود - خیلی با حس و حال بود. عجب نویسنده قابلی شدی تو ها؛ جدی میگم! حالا که کسی قدر تو رو نمی دونه یکم خودت قدر خودتو بدون - جون جد و
آبادت قدر خودتو بدون
-------
آخ که در مورد امیرکبیر بزار یکم دیگه بگذره گریت میگیره