HyPerEmeTiC
Sunday, May 13, 2007
بعد از آن هم خوابگی
لباس هایت اولین چیزی هستند که
مغزت را تحریک می کنند
آنها را
می پوشی و بدون معطلی
می ر و ی .
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
About Me
روح فانی
View my complete profile
Followers
Blog Archive
►
2012
(1)
►
October
(1)
►
2011
(17)
►
December
(1)
►
September
(1)
►
July
(2)
►
June
(4)
►
May
(1)
►
April
(2)
►
March
(2)
►
January
(4)
►
2010
(54)
►
November
(1)
►
October
(5)
►
September
(6)
►
August
(9)
►
July
(12)
►
June
(2)
►
May
(3)
►
April
(3)
►
March
(5)
►
February
(4)
►
January
(4)
►
2009
(24)
►
December
(3)
►
November
(2)
►
October
(3)
►
September
(2)
►
July
(2)
►
June
(1)
►
May
(2)
►
April
(1)
►
March
(1)
►
February
(3)
►
January
(4)
►
2008
(26)
►
December
(8)
►
November
(5)
►
September
(2)
►
August
(1)
►
July
(1)
►
June
(2)
►
May
(1)
►
April
(1)
►
March
(2)
►
February
(1)
►
January
(2)
▼
2007
(66)
►
December
(2)
►
November
(7)
►
October
(7)
►
September
(6)
►
August
(9)
►
July
(4)
►
June
(11)
▼
May
(15)
و باز، حس خداحافظي اجباري...صداي قهقهه در مجلس عزا...
No title
میدونی بدترین قسمتش کجاست ؟اونجا که صبح بعد از نئش...
این روزها با چشمهای باز خواب میبینم... ...
خدا از سر من گذشته است......سالهای سال، قبل از ای...
انگار دلم صورتک دخترکی را می خواهد که در چشمهايم ز...
بعد از آن هم خوابگیلباس هایت اولین چیزی هستند کهمغ...
بازی با طناب را بیشتر ترجیح میدهمهمان هایی که یک س...
بعضی وقتها فکر میکنمتنم ، یک سر ، یک شقیقه ، یک قل...
تجاوزهای خدا به مریم بود که مسیح را به این دنیا آو...
چیزی که دیگران برای من ندارندوقت است .چیزی که من ب...
از لابه لای دفترچه خاطرات ویکتوریا بعد از یکی دو ه...
وقت هایی زندگی محکم من را به آینده اَم می کوبَدبه ...
و من چه کودکانهبر زوال دخترانگی ام گريه ميکنموتو چ...
استیلا؛تمام طول شب. □خوابش را دیدهام که دیدهام،ب...
►
April
(5)
►
2006
(12)
►
December
(3)
►
November
(9)
No comments:
Post a Comment