من!
بانوی تمام بادبادک ها و کلاغ ها
امشب را اعتراف خواهم کرد
امشب را خواهم گفت
که از تمام کلاغ ها و سیگار ها
خسته ام !
خواهم گفت که بادبادک ها
خیال بازگشت ندارند
پنجره ها بسته اند
شعرهایم همه خشک شده اند
دیگر کبریتی ندارم .......
آسفالت های سرد خیابان
پاهایم را دوره میکنند
اینجا جای مردن نبود
اینجا جای مردن من نبود!
بانوی تمام بادبادک ها و کلاغ ها
امشب را اعتراف خواهم کرد
امشب را خواهم گفت
که از تمام کلاغ ها و سیگار ها
خسته ام !
خواهم گفت که بادبادک ها
خیال بازگشت ندارند
پنجره ها بسته اند
شعرهایم همه خشک شده اند
دیگر کبریتی ندارم .......
آسفالت های سرد خیابان
پاهایم را دوره میکنند
اینجا جای مردن نبود
اینجا جای مردن من نبود!
1 comment:
این جا جای زنده ماندن هم نبود.
Post a Comment