تومور مغزی غیب نمی شود از توی عکس ها ، سرطان می کشد ، معجزه مال فیلم هاست ! هیچ شاهزاده ای از توی هیچ کتابی نمی پرد بیرون عاشق دختر فقیر شود ، هانس کریستین آندرسن مرده ست ! هیچ سر بی گناهی از پایه ی چوبه دار به خانه بر نمی گردد ، ضرب المثل ها زنگ زده اند ! گربه ها محض رضای خدا موش نمی گیرند ! دل به هر کجای خلوت این دنیا بستم یا زلزله شد یا تاتار قشون کشی کرد ، دل به هر کدام از شش میلیارد نفر که دادم با سر رفتم توی بن بست بهت ! ! دلم توپ شده ، از این راه راه های کبود و پلاستیکی ! قل می خورد هر کجا که شد ، بی حساب و کتاب ، همین جوری ولو ! من دلم می تپد ، تند ، عین دل گنجشکی که سنگ پسر بچه ای همین حالا از بیخ گوشش رد شده باشد ، بغلم کن ! هیچ دو نفری به هم نمی رسند مگر به هفت خان رستم و رسومات خیمه شب بازی ! خدا همه چیز را توی مستی آفرید الا گریه را ! یک کار درست کرده باشد همین است ، آن هم از ترس اینکه مبادا دل آدم ها از زور آرزو و درد بترکد و زود به زود مرجوعی شوند ور دل خودش !
Tuesday, October 30, 2007
Friday, October 19, 2007
هر شب جواب میشود از پشت در [سلام]
یک مشت نامه سمت خدایی بدون نام
یک مشت نا...د ِ حرف/بزن توی گوش من
[آهسته تر دوباره بگو از خودت برام]
شرجی تر از مشاجرهی خرده شیشهها
شرجیتر از تشنج ِ ترسوی انتقام
من را به قصد کشت کسی بوسه میزند
هر شب میان خستگی خیس خواب هام
هر شب که از میان خودم غلت / می خورم
از این کمیک تلخ به ته ماندهی درام
آن روزها که آمدنت دیر و زود داشت
زل می زدم به پوچی این کوچهها مدام
زل می زدم به صندلی لیز لحظه ها
به اشتهای کور خودم پشت میز شام
***
هی میدود به سمت ِ/خدا میدود هنوز
تا پلههای چندم این راه ناتمام ....
یک مشت نامه سمت خدایی بدون نام
یک مشت نا...د ِ حرف/بزن توی گوش من
[آهسته تر دوباره بگو از خودت برام]
شرجی تر از مشاجرهی خرده شیشهها
شرجیتر از تشنج ِ ترسوی انتقام
من را به قصد کشت کسی بوسه میزند
هر شب میان خستگی خیس خواب هام
هر شب که از میان خودم غلت / می خورم
از این کمیک تلخ به ته ماندهی درام
آن روزها که آمدنت دیر و زود داشت
زل می زدم به پوچی این کوچهها مدام
زل می زدم به صندلی لیز لحظه ها
به اشتهای کور خودم پشت میز شام
***
هی میدود به سمت ِ/خدا میدود هنوز
تا پلههای چندم این راه ناتمام ....
Sunday, October 14, 2007
از کبودی گردنت شروع می کنم
بگذار
تخت تو را ، وسط جنگل رها کنم
با ملحفه های شطرنجیش
حرکت اول :
سینه ام صدای شیر میدهد
نعره بزن!
بچه آهوی تو اینجاست
که شکار شود
(شعر جدیدی شدم بخوانم؟)
حرکت دوم :
_ شعر _
از لبهام
بوسه های کوتاه
طولانی می شوی
مثل عادت ِ درد دارِ ماهیانه ام
تو؟!
تو از تمام ِ قرص ها
ماه تری،
بی اثر تر!
خودم را گول میزنم
این کبودی
ماه گرفتگی نیست
پاک می شود
حرکت سوم .
یک مهره کم !
گول _ زده شدم
خوردم
به اسب نری
که قرار نبود مادیانش را ببرد
که قرار نبود،
که قرار نیست،
که قرار...
احمقانه ترین افسار ِ این جنگل
در دستان ِ دختران ِ چاه های عمیق
بنویس
حرکت چهارم.
یقه ات را بالا می کشی
سرفه میکنم
رها می کنی
مرا
وسط جنگل
بانوی برهنه
ملحفه می شورد
در رودخانه ای که...
از آب ِ چاه!
چهار حرکت
تو راپایین میکشد
از این ماه!
Tuesday, October 09, 2007
Tuesday, October 02, 2007
Subscribe to:
Posts (Atom)