Wednesday, November 15, 2006

اگه بدم تمام تهران رو برات فرش کنن میایی؟ از فرودگاه تا خونه گل بذارن چی؟ اگه بگم تا حالا انقدر بی تابی نکردم چی...یا نه میخواهی اصلا به روم نیارم که دلم تنگه؟ نمیدونم وقتی بیایی بیشتر میبینمت یا کمتر؟ نمیدونم وقتی بیایی میتونم بهت بگم چقدر حسرت شنیدن صدا و تصویرتو بدون دیلی های یاهو باهم دارم؟! از اون ماچ بوسه های یاهو با اون اروتیک در حد صفرشون دیگه خبری نیست...شاید از بوس و بغل هم خبری نباشه ولی آدم یخش نمیشه حداقل.... اصلا وقتی بیایی بین اونهمه آدم اول چشمت دنبال کی مبگرده؟ میدونم من نیستم!! هیچ وقت نوبت من نمیشه...همیشه من عاشقتر بودم...من دلتنگتر بودم...من بیتاب تر بودم! همیشه روبوسی های اول مال دیگران بوده ...خیلی دوست دارم وقتی میایی تمام عشقت اول مال من باشه...اینجوری که دهن مالی بقیه رو بدی به من دوست ندارم. چمدونات مال اونا خودت مال من! قیافه هاشونو ببین...همه چشمشون به سوغاتیه. فکر میکنن اگه وسط بوس هاشون یه لیست هم بزنن سوغاتیشون چربتر میشه...اما من فقط حسرت خودتو کشیدم! دلم میخواد یه چیزی هم بدم ولی ولو کوتاه باهات تنها بشم و بشینم سیر نگاهت کنم...شایدم روی زانوهام بلرزم و یدفه یا بشینم زمین یا بیفتم رسمن و التماس کنم که "حرف بزن لعنتی، دلتنگتم اخه". اما نمیدونم وقتی چشممون تو چشم هم میفته چی میشه...حتی از تصورش هم دلم میخواد خودمو قایم کنم یه گوشه ای که تو منو نبینی...همیشه از زور دلتنگی غریبی میکنم! از بچگی هم همین بودم! هیچ وقت بلد نبودم حق دلتنگیهامو بگیرم......
اصلا وقتی بیایی من رو خبر میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

No comments: