(و به خاطر بیاور) زمانی را که موسی برای قوم خویش طلب آب کرد. به او امر کردیم عصایت را بر سنگ بکوب. ناگاه دوازده چشمه از آن جوشید. . . (بقره-60)
حکایت من، حکایت آن سنگ است آرام! درست زیر گنبد مسجد شاه (تو بخوان امام). . . با ابعاد مربعی یک وجب در یک وجب، سالهاست لگد میخورد، که انعکاس لگد خوردنش بپیچد در مینای مسحور کنندهی گنبد. حکایت آن سنگ که سالهاست لگد خوردنش بهانهایست که شکوه و اعجاب گنبد آبی را به خاطر مسافران بنشاند. حتی بی آنکه لحظه ای به عمد یا به سهو، بر آن نگاه کنند. . .
1 comment:
علامت تعجب بعد به تو که میفهمی دقیقا منظورش چی بود ؟؟!!
Post a Comment