.دست هات را گذاشتی روی گودی زیر گردنم و شروع به خط . کشیدن کردی..دست هات پایین آمدند و میانه ی تنم چرخیدند ..انگشت هات طنازی میکرد روی تنم و نقش میزد و من به رقص دست هات نگاه میکردم و مدهوشِ خطوط تو بودم که میانه ی تنم رقم میخورد.. دست هات میانه ی کمرم که چرخیدند و بالا امدند خطوط نقا شی ات آشکارتر شد..و من با هر خط تو تنم موج میگرفت میان هرم نفس هات..
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment