Saturday, March 08, 2008

من دختری هستم هفت ساله

که بوسه ای خواب را از من ربود

من دختری هستم چهارده ساله

که از لبهای تو فارغ شدم

و دستهای تو را گم کردم

من دختری هستم بیست و یک ساله

که عطرم را خیابان به خیابان

در شیشه های کوچک رنگی می فروختم

و دست به دست

لب به لب پسران بسیاری

تو را درآغوش می گرفتم

من زنی هستم بیست و چهار ساله

که تو را آبستنم

2 comments:

Anonymous said...

خدایی قشنگ بود اما زمخت بود لطیف نبود اگرچه تو اصولا لطیف نیستی اینجا ! تلخی تلخ...

Anonymous said...

سلام ملي جون
عيدت مبارك
مارو هم تحويل بگيري جاي دوري نمي ره ها
قديما كوچكترها به بزرگترها تبريك عيد رو مي گفتن ها!!