من دختری هستم هفت ساله
که بوسه ای خواب را از من ربود
من دختری هستم چهارده ساله
که از لبهای تو فارغ شدم
و دستهای تو را گم کردم
من دختری هستم بیست و یک ساله
که عطرم را خیابان به خیابان
در شیشه های کوچک رنگی می فروختم
و دست به دست
لب به لب پسران بسیاری
تو را درآغوش می گرفتم
من زنی هستم بیست و چهار ساله
که تو را آبستنم
که بوسه ای خواب را از من ربود
من دختری هستم چهارده ساله
که از لبهای تو فارغ شدم
و دستهای تو را گم کردم
من دختری هستم بیست و یک ساله
که عطرم را خیابان به خیابان
در شیشه های کوچک رنگی می فروختم
و دست به دست
لب به لب پسران بسیاری
تو را درآغوش می گرفتم
من زنی هستم بیست و چهار ساله
که تو را آبستنم
2 comments:
خدایی قشنگ بود اما زمخت بود لطیف نبود اگرچه تو اصولا لطیف نیستی اینجا ! تلخی تلخ...
سلام ملي جون
عيدت مبارك
مارو هم تحويل بگيري جاي دوري نمي ره ها
قديما كوچكترها به بزرگترها تبريك عيد رو مي گفتن ها!!
Post a Comment